رضا مهاميديان

شب 25/12/92 يه شب سرد زمستوني (البته نه چندان سرد هواي اهواز ديگه) رفته بوديم بيرون به رضا قول دادم برگشتني ببرمش پارك بازي كنه از پارك رد شديم داشتيم مي رسيديم خونه كه ديدم رضا خيلي آروم به من گفتم مگه نگفتي برگشتني مي برمت پارك پس چرا داريم ميريم خونه. من هم جگرم براش كباب شد و از بدقولي خودم بدم اومد بردمش يه دل سير بازي كرد و وجدان من هم راحت شد. رضا چندان اهل سرسره و تاب و اين چيزها نيست بيشتر سراغ وسايل ورزشي پارك ميره.  بايد برم تحقيق كنم ببينم علتش چيه؟     ...

رضا علاقه زيادي به بنزين زدن داره و مواقعي كه باباش بنزين مي زنه زودي مي پره پايين كه بره بنزين بريزه تو حلق ماشين. عزيزم پول هم مي بره با خودش كه حساب كنه   ...

رضا موقع عكس انداختن عادي و خشك و خالي نمي ايسته بلكه هميشه ژستهاي مختلفي مي گيره اينجا ژستهاي مختلفي كه گرفته يا من بهش پيشنهاد دادم بگيره رو مي ذارم. ...

روز 5شنبه 22 اسفند 92 به همراه تعدادي از افراد خانواده به گتوند و از اونجا به زيارت امامزاده محمد بن زيد رفتيم. تعدادي عكس از رضا گرفتم كه مي ذارم البته بگم كه رضا به هيچ صراطي راضي نمي شد ساده عكس بندازه همش ژستهاي مختلف و عجيب مي گرفت. كه در ادامه مي بينيمشون اين هم يه ژست ديگه كه زورش رو به رخ من مي كشيد يكي نيست بگه آخه فسقلي تو كه اندازه گنجشك غذا مي خوري زورت كجا بود كه بازو برا من نشون ميدي اين هم زيارت ضريح به سبك رضا ...

همانطور كه تو يكي از مطالب قبلي گفتم رضا علاقه شديدي به دمام زني و محرم داره هر سال محرم با دمام راه مي افتيم بين دسته جات تا رضا هم باهاشون دمام بزنه با چنان هيجاني مي زنه كه كسي ندونه فكر مي كنه مسئول هماهنگي اون دسته است.   وقت خستگي هم نشسته دمام مي زنه امسال هم به دمام زدن تو خونه قانع نبود و ما رو دنبال دسته جات كشوند ...

رضا به گيتار و پيانو و كلا وسايلي كه صدا توليد مي كنن خيلي علاقه داره و مرتب مي خواد كه يكي براش بگيريم. بالاخره يه چيز مناسب براش پيدا كردم و خريدم خيلي ذوق كرده بود و مرتب تا چند روز از دستش نمي افتاد. رضا همراه گيتار مي خواند رضا هنگام خستگي نشسته گيتار مي نوازد اين يه وسيله موسيقي ديگه رضا، فكر كنم اينجا ديگه خيلي خسته شده خوابيده آهنگ مي زنه آخه پسر عزيزم ...

رضا علاقه زيادي به ماه محرم داره به خصوص دمام زدن كه عكس هاي مربوط به اون دوره رو تو زمان خودش خواهم آورد اينها عكسهاي اولين محرمي هست كه رضا تجربه كرد.   ...

اين هم عكس بعدي اينجا ديگه حرفم داره كم كم معني پيدا مي كنه اينجا هم بدك نيست حالا ديگه شك نداشته باشيد به حرفم اينجا هم همينطور   ...

اين عكسها مربوط به 10 روزگي رضا ميشن يعني از بدو تولد تا ده روزگي، اون موقع كه ميگم رضا پفش خوابيد و سبزه و يه كم زشت شد. البته همونطور كه قبلا گفتم رضا خيلي هم بامزه و با نمكه عكسها را در ادامه مطلب ببيند.   ...